تاثیر ترتیب تولد بر سلامت روان
تهران پزشکی: آنها میگویند اگرچه ترتیب تولد میتواند بر زندگی فرد تاثیر بگذارد اما قطعیتی در این خصوص وجود ندارد و والدین میتوانند از طریق نحوه تعامل مطلوب و آگاه با فرزندانشان، از افتادن در دام کلیشههای رایج جلوگیری کنند.
در واقع والدین میتواند با کمک بهموقع به فرزند خود، جنبههای منفیِ این اثرگذاری را کاهش داده یا حتی از بین ببرند.
در حالی که تاثیر ترتیب تولد بر ویژگیهای شخصیتی و رفتاری افراد شناخته شده است، تحقیقات اخیر نشان میدهد این فاکتور همچنین میتواند بر برخی جنبههای سلامتی از جمله سیستم ایمنی، خطر چاقی و سطح اضطراب تاثیر بگذارد.
در ادامه این مطلب به برخی جنبههای ترتیب تولد که میتواند بر سلامت جسمی و روانی تاثیر بگذارد، خواهیم پرداخت.
فرزند اول
فرزندان اول معمولا مسئولیتپذیرند و بین خواهر و برادرهای خود اغلب نقش مراقبتی را بر عهده میگیرند. آنها ممکن است بیشتر تمایل به نگرانی داشته باشند، بالغتر از سن خود شناخته میشوند و معمولا مدیران بهتری هستند. یک مطالعه نشان داد که مدیرعاملها بیشتر احتمال دارد که فرزند اول باشند. مطالعه دیگری هم نشان داد که آنها احتمالا تحصیلات عالیتری دارند و نسبت به خواهر و برادرهای کوچکتر درآمد بیشتری کسب میکنند.
اما فرزند اول بودن لزوما به معنای شروع آسان زندگی نیست. یک مطالعه نشان داد فرزندان اول بیشتر احتمال دارد پیش از موعد به دنیا بیایند و نسبت به خواهر و برادرهای بعدی، وزن کمتری هنگام تولد داشته باشند. هرچند این مسئله با توجه به اینکه والدین معمولا در معاینات پزشکی و مراقبتهای پیشگیرانه فرزند اول دقت بیشتری دارند، جبران میشود.
فراتر از جنبههای سلامت جسمی، فرزند اول اغلب به سوی «والدسازی» یا ایفای نقش پدر و مادر سوق داده میشود. آنها در سنین پایین میآموزند که مراقبت از دیگران باعث میشود ارزش بالاتری پیدا کنند. به همین دلیل، فرزندان بزرگتر ممکن است به طور بالقوه دقیقتر و محتاط تر باشند.
با این حال، این نوع تربیت میتواند برای سلامت روان آنها پیامدهای خطرناکی هم داشته باشد. گزارشی از اپیک ریسرچ (Epic Research) که سال ۲۰۲۴ منتشر شد، نشان داد فرزندان اول نسبت به سایر فرزندان خانواده، ۴۸ درصد بیشتر احتمال دارد دچار اضطراب شوند و ۳۵ درصد بیشتر با احتمال افسردگی مواجه هستند.
فرزند وسط
فرزندان وسط که بین فرزند اولِ «مسئول» و فرزند کوچکترِ «آزاد و رها» قرار گرفتهاند، معمولا نقش میانجیگرِ صلحطلب خانواده را ایفا میکنند. آنها اغلب سعی میکنند دیگران را راضی کنند، اما بهعنوان افرادی شورشی که سعی میکنند مسیر خود را پیدا کنند هم شناخته میشوند. تحقیقات نشان میدهند که فرزندان وسط بیشتر از خواهر و برادرهای بزرگترشان در رفتارهای پرخطر شرکت میکنند.
البته یک مطالعه بزرگ هم که در فوریه منتشر شد، نشان داد فرزندان وسط از نظر صداقت، مهربانی و همکاری هم در بالاترین رتبه قرار دارند.
برخی هم به الگوهایی از سکوت خودخواسته و احساس نادیده گرفته شدن در فرزندان وسط اشاره میکنند و میگویند آنها اغلب تمایل دارند به نیازهایشان توجه نکنند، چون هیچوقت همهچیز برای آنها نبوده است. این میتواند بر سلامت روان تاثیر بگذارد و گاه به صورت اضطراب یا افسردگی بروز کند؛ بهویژه اگر نقش فرزند وسط در خانواده بهطور واضح تعریف یا تایید نشده باشد.
در مورد سلامت جسمی، فرزندان وسط معمولا نسبت به فرزند اول سیستم ایمنی بهتری دارند، زیرا آنها زودتر در معرض میکروبها قرار میگیرند.
فرزندان کوچکتر
به گزارش ایندیپندنت، فرزندان کوچکتر را از همه آزادتر و رهاتر میدانند، چون معمولا نسبت به خواهر و برادرهای بزرگتر با آنها انعطافپذیرتر برخورد میشوند و عموما افرادی شاد و ریسکپذیرند.
خبر خوب برای فرزندان کوچکتر این است که مانند فرزندان وسط، معمولا نسبت به فرزند اول سیستم ایمنی بهتری دارند، زیرا از همان ابتدا و بهطور مکرر در معرض میکروبها قرار میگیرند. یک مقاله هم اشاره کرده است فرزندان کوچکتر نسبت به بقیه خواهر و برادرهایشان، کمتر احتمال دارد آسم و آلرژی داشته باشند. برخی تحقیقات هم نشان میدهند داشتن خواهر و برادر بزرگتر با کاهش خطر ابتلا به آلرژیهای غذایی مرتبط است.
با این حال، فرزندان کوچکتر بیشتر احتمال دارد که به دلیل رفتارهای پرخطر از جمله آسیبهای تصادفی و مصرف مواد مخدر به بیمارستان مراجعه کنند و با اینکه اغلب به دلیل «بچه بودن» بیشتر مورد توجه و لطف قرار میگیرند، معمولا توجه پزشکی کمتری دریافت کنند، زیرا هنگام بیماری آنان، والدین کمتر از آنچه با فرزند اول گذراندند، مضطرب میشوند یا دستوپایشان را گم میکنند.
در مورد سلامت روان هم فرزندان کوچکتر ممکن است در برابر مشکل اعتماد به نفس و خودکارآمدی آسیبپذیرتر باشند و موضوع «آخر بودن»، در مقایسه با خواهر و برادرهای بزرگتر به کاهش شناخت و حس تواناییهای فردی آنان منجر شود، زیرا گاه وقتی فرد به دلیل نقصهای رشدی ناشی از آخر بودن در ترتیب تولد، مدام از بقیه عقب بماند، کمکم آن را درونی میکند و به آن تن میدهد.
فرزند کوچکتر ممکن است به بزرگسالی که رسید، هم کمتر صحبت کند و باور داشته باشد که نظرش اهمیت زیادی ندارد، چون زمانی که در حال یادگیری نحوه عملکرد دنیا بود، کم اهمیتتر بود. این طرز فکر گاه میتواند تمام زندگی فرد را تغییر دهند؛ از شغلی که انتخاب میکند تا شریک زندگی که برمیگزیند.
تکفرزند
تحقیقات نشان دادهاند تکفرزندها اغلب معمولا بسیار راحتتر صحبت میکنند، بالغتر از سنشان هستند و به آسانی خود را با فضای بزرگسالان وفق میدهند. آنها اغلب در سرگرم کردن خود، تفکر خلاقانه و ایجاد یک هویت مشخص برای خود مهارت دارند، چون زمان زیادی را در دوران کودکی بهتنهایی یا در تعامل با بزرگسالان گذراندهاند.
با این حال، اگر تکفرزندها در خانوادهای با مشکلات جدی قرار داشته باشند، اینجاست که مسائل پیچیده میشود، زیرا در این مواقع خواهر و برادرها میتوانند بهعنوان یک جلیقه نجات در برابر فشار یا آسیبهای شدیدی که والدین عمدا یا غیرعمد به کودکان وارد میکنند، عمل کنند.
تحقیقات نشان میدهند که تکفرزندها مانند فرزندان اول، بیشتر مستعد اضطراب و افسردگی هستند. در مورد سلامت جسمی هم بین تکفرزند بودن (و فرزند آخر بودن) و خطر بالاتر چاقی در دوران کودکی و بزرگسالی ارتباط وجود دارد.
به گفته متخصصان، در مجموع ایجاد ارتباط عاطفی از طریق پرسشهایی مانند احساس فرزند درباره نقشهای خانوادگی میتواند به فرزندان کمک کند احساس دیده شدن و ارزشمندی کنند. اختصاص زمان جداگانه به هر کودک، حتی برای مدتی کوتاه هم باعث تقویت حس تعلق و اهمیت میشود. این رویکردها در کنار هم میتوانند به والدین کمک کنند تا فرزندانشان را در مسیر رشد سالم و مستقل هدایت کنند.
انتهای پیام
این خبر را درتهران پزشکی دنبال کنید
منبع:ایسنا